یا کثر
یاکثر ماشلت فى قلبى علیک یاکثر ما قلت ماسامح خطاک
چه بسیار دلم از تو پر شده (کینه برداشته)، چه بسیار گفتم که از خطایت نمیگذرم
من اشوفک ترجف اضلوعى تبیک واثرى هذا کله من حرة هواک
وقتی تو را میبینم استخوان هایم میلرزند و علت همه این ها از عشق توست
اخلق الاعذار من لمسة ایدیه والمس جروحى و اتاریها دواک
عذر هایی را با لمس دست هایت توجیه میکنم و درد هایم را لمس کن و دوای توست
قوتی ضعفى وضعفى انى ابیک وانت عارف انى ما اعشق سواک
قدرت من ضعف من است ، و ضعف من احتیاج به (عشق) توست ، و تو میدانی که من بجز تو عاشق کسی نمیشوم
ابتلیت الحب جعله یبتلیک ویا عساک اتذوق حراتی معاک
گرفتار عشق شدم و امیدوارم آن تو را دچار خود کند ، و ای کاش تو هم درگیر عشقی که من به تو دارم شوی (آن را بچشی)
اذکر انک ما تنام الا اجیک و صرت انا الحین ما اغفى بلاک
بیاد می آورم که تا من نمی آمدم نمی خوابیدی ، ولی اکنون من بدون توچشم هایم را نمی بندم
ما ابیک الیوم و باشر احتریک واللى بعده واللى بعده یاملاک
من امروز (فقط) تو را نمیخواهم ، فردا و روز هایی که قرار است بعد از آن بیایند هم به تو ای نصیبم نیاز دارم
حسبى الله على الهوا وحسبى علیک الله یاخدنى والا انه خداک
خدا در برابر عشق به من و تو کمک میکند ، خداوند من را ببره ولی تو را حفظ کند